معنی سر هاییتن - جستجوی لغت در جدول جو
سر هاییتن
آغاز کردن شروع کردن
ادامه...
آغاز کردن شروع کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تن هاییتن
هم خوابه شدن، برخورد در ورزش کشتی، پذیرفتن
ادامه...
هم خوابه شدن، برخورد در ورزش کشتی، پذیرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
پر هییتن
پریدن، پرواز کردن، فرار کردن
ادامه...
پریدن، پرواز کردن، فرار کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
سر بییتن
گفتگو و مجادله را دوباره آغاز کردن
ادامه...
گفتگو و مجادله را دوباره آغاز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
سر هچیین
هرس کردن قسمت فوقانی درخت، تله را از کار انداختن
ادامه...
هرس کردن قسمت فوقانی درخت، تله را از کار انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
ور هایتن
در کنار خود جا دادن، مورد حمایت قرار دادن، در آغوش گرفتن
ادامه...
در کنار خود جا دادن، مورد حمایت قرار دادن، در آغوش گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
هر هایتن
آویزان کردن
ادامه...
آویزان کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
سرهایتن
بر سر نهادن بار، آغاز دوباره ی برف و باران
ادامه...
بر سر نهادن بار، آغاز دوباره ی برف و باران
فرهنگ گویش مازندرانی